امشب که کمی بهتر شدم به بالاترین که سر زدم دیدم جناب دکتر مهدی خزعلی قلم را بر زمین گذاشته بخاطر پدر...! سخت افسرده شدم وقتی کامنت های زیر لینک ایشون رو دیدم و سخت احساس گناه کردم...! احساس گناه نه بابت نقد نامه ایشان به میر حسین موسوی بلکه بابت هزیان های زیر نوشته ام که بابت اون عذر خواهی هم کرده بودم از ایشون ...من نباید مینوشتم..! در طول مدت وبلاگ نویسی این اولین باره که بابت نوشته ای عذر خواهی میکنم .../ من موجی رو راه انداختم که دست اورد کامنت های اون اصلا اونچه که من میخواستم نبود...زیر لینک خودم همه رو قسم دادم که به کسی یا پدر کسی فحاشی نکنید که البته خیلی کمتر بود ...!
نوشته وبلاگ دکتر مهدی خزعلی رو چند بار خوندم ....! من نباید اون خزعبلات هذیان گونه زیر متن اصلی رو مینوشتم حتی اگر چهل درجه تب داشتم و شدیدا از ایشون بطور رسمی حلالیت میطلبم و اون قسمت رو حذف میکنم ... روزهای بدی است امروز..! یک روز انچنان برایت کف میزنند و هورا میکشند و به عرش میبرندت و روزی دیگر فحش هایی به تو میدهند که اب میشوی... که میسوزی ...که میگریی...مرگ فقط برای همسایه نیست...! خودم را میبینم در ایینه این روزها...امشب جسمم بهتر شد اما روحم اتش گرفت و دل نازکی هم .......!من از تمام اهالی وبلاگستان هم عذر میخوام... شاید مدتی ننویسم/
نوشته وبلاگ دکتر مهدی خزعلی رو چند بار خوندم ....! من نباید اون خزعبلات هذیان گونه زیر متن اصلی رو مینوشتم حتی اگر چهل درجه تب داشتم و شدیدا از ایشون بطور رسمی حلالیت میطلبم و اون قسمت رو حذف میکنم ... روزهای بدی است امروز..! یک روز انچنان برایت کف میزنند و هورا میکشند و به عرش میبرندت و روزی دیگر فحش هایی به تو میدهند که اب میشوی... که میسوزی ...که میگریی...مرگ فقط برای همسایه نیست...! خودم را میبینم در ایینه این روزها...امشب جسمم بهتر شد اما روحم اتش گرفت و دل نازکی هم .......!من از تمام اهالی وبلاگستان هم عذر میخوام... شاید مدتی ننویسم/